نشاط یکی از مؤلفه‌های اساسی در عقل، «نشاط» است که در برابر «کسل» قرار دارد. در حدیث معروف «جنود عقل و جهل»، از نشاط، به عنوان یکی از جنود عقل و از کسیل به عنوان یکی از جنود جهل، یاد شده است: «النشاط وضده الکسل». آنچه در این جا مهم است، جایگاه و اهمیت نشاط است. عقل، در اخلاق اسلامی، جایگاه نخست را دارد و می‌توان آن را مادر اخلاق دانست که همه فضایل به آن برمی‌گردد. این که نشاط از جنود عقل است، نشان دهنده جایگاه بلند آن از نظر اسلام است.
 
روایات با واژه نشاط، هر چند مسئله مهمی را بیان می دارند، اما تعداد زیادی را تشکیل نمی‌دهند. در حقیقت، این روایات به اصل مسئله یعنی بعد هیجانی شادکامی پرداخته‌اند و روایاتی با کلیدواژه های دیگر نیز عوامل آن را بیان نموده‌اند. هر چند عوامل را در جای خود طرح خواهیم کرد، اما برای روشن شدن مستندات اسلامی این بعد، به آنها اشاره می‌کنیم. یکی از این عناوین عنوان «سرور» است. همان گونه که در ادامه خواهیم گفت، روایات سرور، نقش سرور را در ایجاد نشاط یادآور شده و عوامل آن را برشمرده اند. این روایات در حقیقت، عوامل تأمین کننده نشاط را معرفی نموده‌اند.
 
عنوان دیگر، «سعادت» است. سعادت، نزدیک ترین مفهوم به شادکامی است. در روایات سعادت نیز هر چند به طور مشخص به واژه نشاط یا مانند آن اشاره نشده، اما این مفهوم را می توان در لا به لای مباحث آن یافت. روایات سعادت، از ورود به این گونه مباحث خودداری کرده‌اند و بیشتر به معرفی سعادت و عوامل آن از دیدگاه اسلام پرداخته‌اند. بخشی از عوامل آن به بعد نشاط و لذت در شادکامی مربوط می‌شوند. در حقیقت، روایات سعادت، بدون تصریح به عنوان نشاط یا لذت و مانند آن، عوامل تأمین کننده آن را بیان نموده‌اند لذا تصریح نشدن به نام نشاط در این دسته از روایات، به معنای بیگانه بودن آنها با این بعد از شادکامی نیست.
 
در این جا برای روشن شدن این بعد، مفهوم واژه نشاط را بررسی خواهیم کرد. ابن فارس، در تعریف ماده نشط، از دو واژه اهتزاز و حرکت استفاده می‌کند و «نشاط» را حالتی شناخته شده در انسان می‌داند که به دلیل وجود اهتزاز و حرکت، چنین واژه ای برای بیان آن انتخاب شده است. وی در توصیف این حالت، از واژه «تفتح» نیز استفاده کرده که به معنای گشودگی و انبساط نفس است. خلیل فراهیدی در کتاب العین، از اصطلاح «طیب النفس» استفاده کرده و بر اساس آن، ماده نشط را به معنای آمادگی و سرزندگی نفس برای انجام دادن کار و مانند آن می‌داند.
 
نشاط را به «ضد الکسل» نیز تعریف کرده‌اند. یکی از راه های شناخت یک واژه، استفاده از مفهوم مخالف است. لذا بررسی این واژه نیز می تواند مفهوم نشاط را روشن تر سازد. ابن فارس، از واژه های تثاقل و قعود استفاده نموده و کسیل را به سنگینی نسبت به انجام دادن یک کار و نشستن و دست کشیدن از آغاز کار یا به انجام نرساندن کار، تعریف نموده است. ابن منظور، خلیل فراهیدی و طریحی نیز آن را به سنگینی نسبت به اموری که کوتاهی در آنها شایسته نیست، تعریف کرده‌اند. ابن قتیبه، کسیل را با واژه قتر به معنی سستی، معنا کرده است.
 
واژه نشاط و مشتقات آن، کاربردهای مختلفی دارند که همگی بر اساس جوهر معنایی‌ای است که بیان شد. در ادامه به مهم ترین این موارد می‌پردازیم. ابن منظور، معتقد است که وقتی واژه «نشط» در باره مکان به کار رود، به معنای خارج شدن از آن و همچنین حرکت از سرزمینی به سرزمین دیگر خواهد بود. خلیل نیز بیان می‌کند که وقتی این واژه در باره راه (طریق) یا مسئله های زندگی به کار رود، به معنای خروج از راه به این سو یا آن سو است که ریشه در همان حرکت دارد. از این رو، عرب‌ها، واژه «ناشط» را برای گاو وحشی‌ای که از سرزمینی به سرزمین دیگر حرکت می‌کند، استفاده می نماید که نشانه فعال بودن آن است و یا به شتری که با شدت حرکت می‌کند، می گویند که به دلیل پرتحرکی آن است. بر همین اساس، آن را به ستارگانی که از مشرق به مغرب و یا از مغرب به مشرق در حرکت اند، تفسیر می‌کند و یا مراد از آن را فرشتگانی می‌داند که روح را قبض می‌کنند. همچنین به چارپای چاق، «نشط الدابة» می گویند. چاق شدن می تواند نشانه سرزندگی و سرخوشی باشد. نیز برای قومی که چار پایان سرزنده داشته باشند، عبارت «انشط القوم» به کار می‌رود.
 
واژه «الأنشوطة» به گرهی گفته می‌شود که همانند گره شلوار، به راحتی باز می‌گردد. برخی گفته اند که این، نوعی گره است که وقتی یک طرف آن گرفته و کشیده شود، باز می‌گردد. البته وقتی در این حوزه به کار می‌رود، مادۀ «انشط» به معنی باز کردن و «نشط» به معنی گره زدن خواهد بود؛ اما گره انشوطة یعنی گرهی که به سادگی باز می‌شود، نه هر گرهی. همچنین عبارت «انشط البعیر» برای باز کردن گره آن، و عبارت «انشط العقال» برای کشیدن گره و باز کردن آن، و عبارت «انشط الحبل» برای کشیدن و گشودن گره ریسمان به کار می‌رود. خلیل، واژه انتشاط را نیز به معنای کشیدن تا گشوده شدن می‌داند. ابن منظور در باره کاربرد واژه «انتشاط» معتقد است که وقتی کسی سر حال، به سوارکاری می پردازد و وقتی از سواری خسته می‌شود و از آن پیاده می‌گردد، و نیز به کسی که پس از سوارکاری طولانی، از مرکب خود پیاده می‌شود تا رفع خستگی کند، عبارت «رجل منتشط» به کار می‌رود.
 
جمع بندی از آنچه گذشت، به دست می‌آید که نشاط، به حالتی از برانگیختگی، هیجان، سبک بالی، بسط نفس، گشودگی و سرزندگی روحی و روانی گفته می‌شود که در عمل، موجب تحرک و پویایی انسان می‌گردد و ضد خمودگی، سنگینی، بی حالی، قبض نفس و کسالت روحی و روانی است که به رکود و ایستایی می انجامد. البته گذشته از نشاط، واژه سرور، بیشترین بسامد را در این بحث دارد. واژه فرح نیز در پاره ای موارد به همین معنا آمده است. واژه های لذت و حلاوت نیز به همین بعد مربوط می‌شوند.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص58-53، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394